چندین سال متوالی در راه پیمایی های 22 بهمن دیده بودم ایشان را. ایشان که می گویم یکی از معلمین و موسسین دبیرستان مان است. از آن آدمهای انقلابی چپ دهه شصتی که هنوز زیر کت و شلوارش پیراهن روی شلوار می اندازد و خود را پیرو خط امام می داند. بچه های دبیرستان مان خوب می دانند چه کسی را می گویم. چندین سال متوالی در راه پیمایی 22 بهمن ایشان را تک و تنها روی پل عابر پیاده در خیابان آزادی می دیدم. روی پل می ایستاد و به جمعیت خیره می شد. هر سال این کار را می کرد و با نگرانی به جمعیت نگاه می کرد. مبادا امسال جمعیت کمتر آمده باشد. نگران این بود که هواداران انقلاب ریزش کنند و گذشت و گذشت تا زمان انتخابات 88 مواضع عجیب و غریبی از ایشان دیده شد که البته غیر قابل انتظار هم نبود. من برای ایشان به عنوان معلم بسیار احترام قائلم و امیدوارم که همچنان بر همان مواضع انقلابی خود پا برجا مانده باشند. نمی دانم ایشان هنوز در راه پیمایی های 22 بهمن شرکت می کنند یا نه و آیا هنوز بالای آن پل عابر پیاده تقاطع آزادی- استاد معین می ایستند یا نه. حرف این است که این نگاه های از بالا به مردم بیشتر از اینکه نگران مردم باشد باید نگران خود باشد.
اساساً نگاه از بالا به مردم خود سرمنشآ نوعی اشرافیت فکری و فرهنگی است. این مردمی که همچنان در راه پیمایی و انتخابات و نه دی شرکت می کنند همان مردمی اند که همان سال ها زیر پل عابر پیاده ای که این معلم ما از آن جمعیت را رصد می کرد راه پیمایی می کردند. حتی جریانات غربزده و روشنفکر و معاند بنا بر تجربه هم که باشد دیگر دریافته اند که نظام جمهوری اسلامی ایران پشتوانه عظیم مردمی دارد و با این حجم تبلیغات خارجی و خیانت های داخلی همچنان سرپا ماندن و مردم را به پای صندوق و راه پیمایی کشاندن خود شگفت پدیده ای است که به طور خاص نیازمند تحلیل و بررسی است و چقدر عجیب که دم و دستگاه علوم انسانی در کشور ما در مواجهه با این رویدادها دم فرو می بندد و ترجیح می دهد خود را با مسائل حاشیه ای سرگرم کند. یکی از اساتید اتفاقا با سواد ما در دانشگاه که از جمله سبزهای دو آتشه نیز بود و تقریبآ فقط مانده بود سرش را هم برای سبز بازی هایش بدهد دغدغه عمده اش تحلیل پاساژ گردی و خرید کردن مردم است و نوبت به این جور مسائل که می رسد ایشان در بهترین حالت ترجیح می دهد راجع به اسکار (یا همان شوالیه صلیبی شمشیر به دست) اظهار نظر کند.
انتخابات 12 اسفند 90 به دلیل اینکه اولین انتخابات بعد از فتنه 88 بود بسیار مهم بود و آب پاکی را روی دست همه ریخت. چه ضد انقلاب هایی که مدت هاست محلی از اعراب ندارند و چه بی بصیرت هایی که کارشان شبهه افکنی و خالی کردن دل مردم و تزریق نا امیدی از جمهوری شکوهمند اسلامی ایران است. جنگ جنگ اراده هاست، جنگ عزم های راسخ و مردم ایران اراده کرده اند و عزم شان جدی است. درود بر جمهوری اسلامی ایران
سخنی در باب فیلتر شدن سایت تریبون :
امریکا و اسرائیل و ضد انقلاب و اصلاح طلب و قرتی ها فهمیدن که نظام جمهوری اسلامی قرص و محکمه و پشتوانه مردمی داره این عمو فیلترچی نفهمید. این روندی که جناب فیلترباشی در پیش گرفته این طور به مخاطب القا می کنه که جمهوری اسلامی ضعیف و لرزان است و خود القای این ادعا از نظر من نوعی تشویش اذهان عمومی است و جناب فیلترباشی باید به خاطر این القا و سیاه نمایی بر ضد نظام مستحکم جمهوری اسلامی محاکمه شود. اشتباه نشود وقتی می گویم که این حرکت جمهوری اسلامی را ترسو و ضعیف جلوه می دهد این حرف با حرف اصلاح طلب ها فرق می کند. اصلاح طلب ها اپوزیسیون هستند و برخورد با آنها کاملآ قانونی است. اساسآ اصلاح طلب بودن خودش جرم است و گفتمان اصلاح طلبی با هیچ ضرب و زوری نمی تواند درون گفتمان سیستم تلقی شود و باید به شدیدترین وجه با آنها برخورد شود و فیلتر شدن آنها بسیار طبیعی و لازم است چون آنها پیاده نظام های دشمن هستند و جز دشمنی و دم تکان دادن برای دشمن کار دیگری نمی کنند اما تعجب از نحوه برخوردی است که با وبلاگ ها و سایت های ارزشی می شود که تنها جرم شان گویا وابسته نبودن به اشخاص و جریانات است. تریبون مستضعفین تنها به این جرم که وابسته به هیچ جریان و فرد و گروهی نیست باید فیلتر شود. اگر هم خطایی از این سایت سر زده که نزده باید طبق روال به آن رسیدگی شود و کمیته فیلترینگ باید توضیح دهد که به چه جرمی آن را فیلتر کرده است. این دست فیلتر کردن ها اقدامات مثبت مسئولین نظارت بر اینترنت در تصفیه کردن سایت های ضد انقلاب و اصلاح طلب و مستهجن را نیز زیر سوال می برد. به راستی هنگام تصمیم برای فیلتر کردن یک سایت و یک وبلاگ ارزشی به سوابق و محتوای سابق آن توجه می کنند؟ آیا حواس شان هست که سایت هایی امثال تریبون و وبلاگ هایی مثل جلبک ستیز و دانشطلب و ... با قلمشان چه خدمتی به نظام کرده اند و می کنند؟ این نحو برخورد کردن دلگرمی وبلاگ نویسان و فعالان ارزشی فضای مجازی را بیشتر می کند یا کمتر؟ سوال مهمتر اینکه آیا اساسآ مسئولین فیلترینگ وزارت ارشاد حزب اللهی هستند؟ اگر نیستند که آنجا چه کار می کنند و اگر که هستند این چه نحو برخورد با یک سایت حزب اللهی است؟ بابا جان اون رجانیوز که به وبلاگ ما لینکی می داد و گه گاه مقاله و یادداشت و تحلیلی از ما منتشر می کرد که شد دوکون دستک پایداری و بقیه سایت ها هم که یا برای محسن رضایی و عمو قالیباف و احمد توکلی و لاریجانی اند یا برای جریان انحرافی :) فقط مونده بود این سایت تریبون که ما مستضعف ها توش مطلب بنویسیم اونم گرفتین؟ دست شما درد نکنه واقعآ. لااقل برای من سایت تریبون جایی بود که یکبار از محتوای تمجید از اسرائیل در کتب درسی مدرسه تطبیقی تهران نوشتم و بازخورد مناسبی هم داشت اون مطلب و کار به رسیدگی آموزش و پرورش رسید و همچنین چندین بار توی تریبون از اردوی های جهادی نوشته بودم دیگه تریبونی نیست برای این دغدغه ها و دوباره عید شد و ما چمدان مان را بستیم و رفتیم بشاگرد. امسال برای چهاردهمین بار است که به این سفر معنوی می روم و تا زمانی که خدا قسمت کند به این کار ادامه خواهم داد. البته امسال به دلیل معذورات خانوادگی و همچنین سربازی نصف اردو یعنی هشت روز از چهارده روز را در اردو خواهم بود. عیدتان مبارک
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]